دلتنگی نامه

وقتی کلی فامیل باحال و با صفا داری ولی به دست تقدیر مجبوری که هر 6 ماهی شایدم سالی یه بار ببینیشون خیلی بد میشه.

بدترش اینجاست که بعد از اون مدت که ندیدیشون یه دفعه همشونو با هم ببینی و چند روز پشت سر هم با اونا باشی و بعدش موقع برگشتن سر خونه و زندگی برسه و همشون با هم یه دفعه برگردن پی کار و زندگیشون.

یه احساس دلتنگی،شایدم تنهایی،بهت دست میده.

میخوای بهش فکر نکنی و بی خیالش شی ولی نمیتونی.

میشینی و پیش خودت خاطرات خوب این چند روزو مرور میکنی و میگی که کاش الانم کنار هم بودیم و با هم میگفتیم و می خندیدیم و دعوا میکردیم و ... .

شاید با دور بودن از هم قدر هم دیگه رو بیشتر بدونیم.شاید اگر نزدیک هم بودیم و بیشتر با هم رابطه داشتیم مثل الان بهمون خوش نمیگذشت.

پلیس سر و ته!

یه صحنه ای تو خیابون میبینی و اون حس انسان دوستانه ات گل میکنه و پیش خودت میگی اگر با پلیس در میون بذاری بد نباشه.

همون شماره 110 معروف رو میگیری به پلیس زنگ میزنی.اول فک میکنی اشتباه گرفتی چون کسی گوشی رو برنمیداره!!

بعد از 6 بار زنگ خوردن بالاخره یکی گوشی رو بر میداره.

_بفرمایید

_خسته نباشید.یه درگیری روی پل هوایی عابر فلان اتوبان،جنب خروجی فلان خیابان اتفاق افتاده.4-3 نفر با چوب و چماق افتادن به جون یه نفر و بدجور دارن شل و پلش میکنن.گفتم اطلاع داده باشم.

_چند لحظه گوشی...(تقریبا 10 ثانیه بعد)گفتین چی شده؟

_چند نفر دارن یه نفرو میزنن.

_چند لحظه گوشی...(چند ثانیه بعد)آدرس دقیق بدید؟

_پل هوایی عابر فلان اتوبان،خروجی فلان خیابان،یه کم بالاتر از فلان خیابان،تو فلان محله

به امید اینکه بشنوی که از اون ور بهت میگن الان نیروهامونو میفرستیم ساکت میشی.

چند لحظه صدایی نمیشنوی.

_الو...الو...(صدای بوق تلفن به نشانه قطع شدن ارتباط رو میشنوی!!)

از تصمیم انسان دوستانه خودت نا امید میشی و میگی اصلا به من چه بذار شل و پلش کنن!!


این متن یک گفتگوی واقعی بود!!

یه ذره از این،یه ذره از اون

یه ماه رمضوون دیگه هم اومد و رفت و یه رو سیاهی دیگه برای ذغال موند.

امیدوارم اونایی که توبه کردن رو حرفشون بمونن و یکی دو روز دیگه نشه روز از نو و روزی از نو.

عیدتون هم مبارک


چه قدر قشنگ تو تلویزیون خودشون توی اخبار شعار نه غزه،نه لبنان،جانم فدای ایران و استقلال،آزادی،جمهوری ایرانی رو به نقل از BBC پخش میکنن.

درسته که BBC پخش کرده این تصاویرو ولی به فکرشون نرسیده که این تصاویر از خودِ خود ایران بود!؟


برداشت آزاد

جمعه درست موقع شروع شدن اذان ظهر و وقتی جمعیت ساکت شده بودند بارونی شروع به باریدن کرد و با تمام شدن اذان هم بارون تموم شد.


عجب هوای توپیه

خدا خیرش بده،نده!؟

حاج آقا در مراسم گلریزان،گلریزانی میکنه و 50 نفرو از زندان آزاد میکنه.

خدا خیرش بده.عجب آدم خَیِر و دست و دلبازی.

ولی...

ولی...

ولی حاج آقا الان دو ماه و اندی هست که حقوق کارگرای کارخونه شو پرداخت نکرده!

شاید اون 50 نفر همون کارگرای کارخونه بودن که بالاخره حقوقشون پرداخت شد!


نم نم بارون،بوی بارون،صدای بارون،چه قدر قشنگه

یه شب مهتاب

يه شب مهتاب

ماه میآد تو خواب

منو میبره ...

دانلود آهنگ یه شب مهتاب با صدای احسان خواجه امیری با حجم 650 کیلو بایت



البته همچینم نمیشه گفت آهنگ چون همش 42 ثانیه است ولی قشنگه مخصوصا من که با ششنیدنش یاد همون آهنگ شهیدان شهر فرهاد افتادم.

التماس دعای مدل جدید

وسطای مراسم احیا شب قدر بود

دینگ دینگ،دینگ دینگ

SMS رو باز میکنی و میخونیش:"بیداری؟"

جوابش رو میدی:"بلی،چطور مگه؟"

پیش خودت میگی حتما التماس دعا داره(اونم از کی،از من!!)

دینگ دینگ،دینگ دینگ

این یکی SMS رو باز میکنی و میخونیش.

با خوندنش چشات گرد میشه و بین گریه و خنده میمونی کدومو انتخاب کنی و دوباره میخونیش:

"فیل.تر شک.ن داری؟"

کمک جنسی

طرفای ظهر برنامه ای از شبکه 3 درباره خدمات کمیته امداد پخش میشد

یه آخوندی هم داشت در مورد خدمات کمیته توضیح میداد

یه جایی از توضیحات گفت:

کمیته امداد هم کمک مالی میکنه هم کمک جنسی!!

اینو که گفت وَرِ منحرف ذهنم کِرکِر زد زیر خنده و منم نتونستم جلوی خودمو بگیرم و کِرکِر خندیدم.


کل جومونگ یه طرف اون پرشش تو قسمت آخر هم یه طرف.خوب شد تموم شد وگرنه نمیدونستم دیگه چه حرکات ژانگولری مزخرفی میخواستن نشون ملت بدن.

به بهانه شهادت حضرت علی(ع)

چه رنجی بزرگتر از اینکه ملتی عاشق علی باشد و عاقبت یزید
را داشته باشد؟و چه رنجی بالاتر از اینکه کسانی که میبینیم در چه سطحی از
معنویت،آگاهی،منطق و انصاف هستند باید از علی و مکتب علی سخن بگویند و مردم را با
مکتب علی آشنا کنند؟و چه رنجی بالاتر از اینکه در این دنیا یک ملتی،یک گروهی هست
که مارک علی بر پیشانی سرنوشتش خورده و از فقر،خواب،تخدیر،تفرقه و کوتاه
اندیشی،بدبینی،ضعف و ذلت رنج ببرد؟
...
اگر واقعا به علی،به مکتب او،به مذهب،به اسلام و به آنچه
مجموعه مقدسات ما و اعتقادات ما را تشکیل میدهد واقعا معتقدیم و واقعا عشق میورزیم
و ایمان داریم باید با شدت با سرعت و با ایثار و با آمادگی فداکاری و تحمل و صبر و
تلاش کاری بکنیم.دست به دست هم بدهیم.این بدبینی ها،شایعه سازی ها،دروغ پردازی ها
و حقه های شوم و بد آموزی را که به نام دین،یا به نام علم،یا به نام روشنفکری،یا
به نام ضددین،یا به نام تمدن،تکه تکه یمان میکنند،میانمان فاصله میندازند،هم دردها
و هم سرنوشت ها را از هم جدا میکنند و کسانی را که باید در کنار هم باشند،رو در
روی هم قرارشان میدهند تا از یک مشت،از یک گروه اندکی که در این دنیا وجود دارد و
میتواند برای سرنوشت خودش و نه برای این مکتب و این مذهب کاری بکند،مجموعه ای
پراکنده،مضمحل،رو به متلاشی شدن،و در حال درگیری دائمی داخلی و بهترین فرصت ها را
در حال فحش دادن به هم،دشنام دادن به هم،به روی هم پریدن،و همدیگر را مسخ
کردن،تکفیر کردن،به این شکل در بیاورند تا اینکه این فرصت از دست برود.تا اینکه
کسانی که باید رو در روی دشمن بایستند،رو در روی همدیگر بایستند.و میبینیم که
متاسفانه دارند موفق میشوند...


گزیده ای از کتاب پیروان علی(ع) و رنج هایشان نوشته دکتر علی شریعتی(دانلود فایل PDF آثار)


امروز سالگرد وفات آیت الله طالقانی هم بود.هیچ جا هیچی ازش
نگفتن و هیچ مراسم خاصی هم براش نگرفتن(اگر هم گرفتن ما نفهمیدیم)در حالی که برای
آیت الله مدنی دائم تلویزیون زیر نویس میکنه که فردا مراسم یادبودبی برگزار میشه.یعنی
اینقد مدنی بزرگتر از طالقانی بود که برای مراسمش تبلیغ بشه ولی برای طالقانی نه!؟!؟یا
شایدم اندیشه های طالقانی بزرگتر از حد اینا بود که این طور میشه!!

العفو،العفو

خیلی دلم میخواد این شبا تا صبح بیدار بمونم و دعا کنم و قرآن سر بگیرم و العفو،العفو بگم ولی روم نمیشه و خجالت میکشم از خدای خودم!

پارسال تو یکی از این شبا این کارا رو کردم و پیش خودم گفتم که دیگه آدم میشم ولی الان که نگاه میکنم میبینم نشدم!

حالا امسال با چه رویی باید این کارارو تکرار کنم وقتی میدونم که بازم سر حرفم نمیمونم!؟

خجالت میکشم پیش خدای خودم دو،سه شب تقاضای بخشش کنم و انتظار بخشش هم داشته باشم ولی بعدش همون آدم سابق بمونم و تا یه سال دیگه کارایی رو باید انجام بدم رو انجام ندم و کارایی رو که نباید انجام بدم رو انجام بدم و سال بعد دوباره تقاضای بخشش داشته باشم.

اما خدایا؛

خدایا با تمام این حرفا بازم میگم العفو،العفو.

خودت با گفتن چند باره اینکه بخشنده و مهربانی این رو و جسارت رو به من دادی که با وجود دونستن تمام گناهانم باز هم برای چندمین بار ازت تقاضای بخشش داشته باشم.

باشه تا از روی بخشندگی و بزرگیت به من نظری بندازی و برای چندین و چندمین بار این بنده گناهکارت رو ببخشی و از سر گناهانش بگذری.من هم تمام سعیَمو میکنم تا روز به روز بنده بهتری برات بشم.

اندر احوالات مجلسیان(1)

ImageHost.org




ImageHost.org


ImageHost.org


امروز با دوستان یه فروشگاهی رفتیم با اسم خارجکی هایپر استار.یه چیزی تو مایعات شهروند با وسعت چندین برابر.دو طبقه پارکینگ داشت اونم رایگان!!(از این کارا تو ایران خیلی بعید به نظر میرسه!!)همه چی داشت و خیلی هم شلوغ بود.میتونه یه حرکت مثبت باشه در صنعت فروشگاه داری در ایران.
تو اتوبان شهید باکری تقریبا انتهای بلوار فردوس هستش.اگه مثل من خیلی بی کار بودید و خریدی هم داشتید یه سری بزنید اونجا.

یه ترم عین آدمیزاد بدون هیچ کلنجار رفتنی با سیستم واحدگیری واحد گرفتیم(هوووووورااااا)!!کدووم آدم شاسکولی رو دیدید که ساعت 8 صبح تربیت بدنی بگیره و همون روز تا ساعت 6 بعد از ظهر هم کلاس داشته باشه!؟!؟(امان از دست این رفقایه ناباب!!)

بحث الکی!!

چرا وقتی دو نفر عقیدشون یکیه و به یه چیز اعتقاد دارن باید سر اون عقیده با هم بحث کنن!؟!؟

فقط طرفین حرفای همدیگرو تایید میکنن.چه فایده ای داره!؟!؟

اینکه عقاید دیگران رو بدونیم و دلمون خوش باشه که یه نفر دیگه هم عقیده خودمونو داره ایرادی نداره ولی بحث سر اون عقیده واسه من خارج از حد تحمل میشه!!


فردا انتخاب واحدمه.اوایل میگفتیم این درسای پیش نیازو پاس میکنیم بعدش هر چی دلمون خواست میگیریم.ولی حالا که هر چی دلم میخواد میتونم بگیرم واحدگیری واسم سخت تر شده!!