به یکباره این همه فاصله گرفتن از این دنیا(دنیای وبلاگها) که روزی یکی از
از تفریحات و تمرینات خوب و مفید برای یاد گرفتن و خواندن و نوشتن به حساب میآمد.
حالا دیگر نه میتوانم چیزی بخوانم و آنچنان پیگیر مطالب و نوشتههای وبلاگی باشم
و نه میتوانم چیزی بنویسم. تنها گهگداری مطالبی بسیار کوتاه ولی اصلن حرف مطالب
طولانی را نزن. هیچ مناسبتی هم دیگر ترغیبم نمیکند به نوشتن؛ عید نوروز،
انتخابات، تولد و ... .
(تا همینجا که نوشتم خسته شدم و دیگر حوصلهای برای ادامه مطلب و چفت و بست
دادن به آن نداشتم و خودکار را زمین گذاشتم و دفتر را بستم. همین چند خط هم به زور
و بدون هیچ آب و تابی نوشته شد.)