وسطای مراسم احیا شب قدر بود
دینگ دینگ،دینگ دینگ
SMS رو باز میکنی و میخونیش:"بیداری؟"
جوابش رو میدی:"بلی،چطور مگه؟"
پیش خودت میگی حتما التماس دعا داره(اونم از کی،از من!!)
دینگ دینگ،دینگ دینگ
این یکی SMS رو باز میکنی و میخونیش.
با خوندنش چشات گرد میشه و بین گریه و خنده میمونی کدومو انتخاب کنی و دوباره میخونیش:
"فیل.تر شک.ن داری؟"
۱ نظر:
نویسنده: شفیعی مطهر
یکشنبه 22 شهریور1388 ساعت: 9:14
با سلام و سپاس
نخواندنی هایت واقعا خواندنی بود. ممنون .
ممنون که خوندید
نویسنده: دانیال
یکشنبه 22 شهریور1388 ساعت: 23:54
خب حالا تو داشتی یا نه؟
خب اینم یه جورشه
نکنه تو هم میخوای!؟!؟امشب قبول نیست باید دیشب میگفتی!!
نویسنده: شهرزاد
دوشنبه 23 شهریور1388 ساعت: 4:20
خوب بابا بیچاره کف دستشو بو نکرده بوده که شما در چه حالی!
منم که رفته بودم تو حس!!
نویسنده: دیلماج
دوشنبه 23 شهریور1388 ساعت: 13:58
کلی خنده بوده که! چطوری جلو خودتو گرفتی نخندیدی. خوبه حالا مجلس رو به هم نریختی. فکر کن بین اون همه گریه و ناله یکی کر کر بخنده!!!
هیچی دیگه اون وسط میگرفتنم میبردنم امین آباد یه راست!!
نویسنده: اسپایدرمرد
سه شنبه 24 شهریور1388 ساعت: 3:38
دینگ دینگ،دینگ دینگ
+بیداری؟
- آره.
+ مامانت میدونه این وقت شب بیداری؟
خوب شد نمیدونست وگرنه کلمو میکند!!:دی
ارسال یک نظر