این شبها بهترین وقته برای اینکه از
سنگینی بار حرفایی که رو دلت مونده و به جز اشک ریختن و زار زدن با هیچ چیز دیگهای
کمتر نمیشن، زار بزنی و خودتو سبک کنی. تویِ جمع و جلوی چشم همه میتونی زار بزنی
بدون اینکه هیچ کس پاپیچت بشه که آخه چِته؟ بهانهاش هم هست برای پنهان شدن پشتش و
مخفی کردن درد اصلیت.
۲ نظر:
گاهی گمان نمیکنی و می شود
گاهی نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود گاهی گدای گدایی و بخت نیست
گاهی تمام شهر گدای تو میشود
شب های من همه بوی مانده گی و پوسیده گی می دهند.. خوش به حال شب هایت!
ارسال یک نظر