بالاخره امروز اتاق تکونی کردم. تمام
اشیائی که به هیچ دردی نمیخوردن و فقط دیدنشون همراه با یه آخی ی ی ی ی ی ی گفتن
بود رو ریختم دور. چیزایی که سنشون یه کم کمتر از سن خودم بودن. حتا بعضیاشونم
سنشون بیشتر از سن من بود، مثل اون تقویم سال 1367 که نمیدونم از کجا اومده بود و
چی جوری به دست من رسیده بود. میتونشتم حتا ببرم و اهداشون کنم به موزه! به هر
حال همشونو ریختم دور. یه تیکه از دوران بچهگیمو که دیگه هیچ معنا و مفهومی هم
برام نداشتن. سبک شدم.
۱ نظر:
ye zamani enqadr hame chizo negah midashtamo nemirikhtam dur ke kolle komod divarim shode bud yadegario khertopert ... vali chand sale ke yad gereftam bakhshe azimisho berizam duro baziasho select konamo negah daram ... age ja dashtam hamaro negah midashtam vali khob nemishe
ارسال یک نظر