شیرین کیارستمی را دیدم. نه در سینما؛ در خانه و از روی نسخهای که مدتها
پیش بین مردم پخش شده بود. اکران شدنش در سینماهای ایران بهانهای شد برای دیدنش.
داستان از این قرار است: به ظاهر فیلمی
بر اساس داستان خسرو و شیرین بر پرده سینما پخش میگردد و در فیلم شیرین ما فقط چهره
و عکسالعملِ تماشاگرانِ بینندهی این فیلم را در سالن سینما میبینیم. 90 دقیقه از
لحاظ بصری فقط چهرههای مختلف و البته نام آشنا دیده میشود. به ظاهر باید بسیار
خوابآور باشد. حتا در مواقعی عکسالعملها باور ناپذیر میشوند. مانند گریستن بیش
از حد تماشاگران در صحنههایی که آنچنان دراماتیک هم نیستند. به غیر از رساندن خبرِ
دروغینِ مرگ شیرین به فرهاد، و شاید هم کمی در پایان و خودکشی شیرین، در گریستنها
اغراق شده. در اینجا نقد بر خود من هم وارد است که شاید فقط از دید من آن صحنههایی که
میگویم آنچنان گریهآور نباشند. قبول. ولی در بین آن همه تماشاگر اگر یکی هم
مانند من پیدا میشد و در آن صحنهها اشک نمیریخت، بیشتر میتوانستم این
قسمتها را هم باور کنم.
با فرض این که شیرین برای سینمای
ایران و مخاطبین ایرانی ساخته شده، اگر قرار بود فیلمی که فقط صدایش را میشنویم،
تصویر هم داشت، از لحاظ قوانین حاکم بر سینمای ایران شامل ممیزیهای بسیار میشد و
یا در محدودیتهایِ نمایشی ساخته میشد و طبعن بار دراماتیک خود را به کل از دست
میداد. شاید این دلیلِ اصلیِ نشان دادن فیلم از طریق عکسالعملهای بینندگان آن باشد.
کششی که فیلم دارد در نحوهیِ روایتِ
داستانِ خسرو و شیرین و فرهاد است. قدرت اصلی در داستانیست که قرنها پیش نظامی
آن را نگاشته. با صداگذاری بسیار عالی. میتوان فقط آن را شنید و متاثر شد. این
نظر کاملن خلاف نظر خودِ کیارستمیست! در نگاه گذرایی که به مصاحبهاش
انداختم چشمم به این سوال و جواب خورد:
"این را قبول دارید که یکی از
کسانی که شیرین را ساخته، نظامی بوده است؟
نه، چون اگر صدای فیلم را ببندیم، با
فیلم بهتری مواجه هستیم. به همین دلیل است که میتوانم ادعا کنم نقش نظامی در
شیرین کم است."
نمیدانم اگر داستانِ نظامی در
جریان فیلم روایت نمیشد، آیا همچنان میتوانستم تا پایان با چشمی باز و حواسی جمع
دنبال کنندهی فیلم باشم یا نه.
و اگر نام عباس کیارستمی به
عنوان کارگردان بر روی پوسترهای فیلم نقش نبسته بود، با توجه به شنیدهها آیا اصلن
به تماشای فیلم مینشستم یا نه.
و یا حتا اگر از نابازیگران به جای
بازیگران نامدار سینما استفاده میشد، هیچ جذابیت بصریای وجود داشت یا نه.
* این نظر من بود در مورد شیرین.
حال میتوانم نگاهی بیندازم بر نقدها و نظرات و تعریفات و برداشتهای دیگران. و البته خواندنِ
کاملِ مصاحبهیِ کیارستمی.
* ژولیت بینوش را هم با حجاب
اسلامی نشناختم. مانند نشناختن بسیاری دیگر از بازیگران ایرانی با کمترین میزان گریم.
یکبار دیگر هم باید به تماشای فیلم بنشینم به امید دیدن ژولیت بینوش!