کاری که نمیدونم شروعش از کی و چی بود.
ولی شروع شده و استقبال زیادی هم ازش شده.
خیلی هم سادهس. چیزایی رو که دوست
دارید، به اندازه یه ورق آ4 کنار هم بذارید و ازشون عکس بگیرید.
مهمترین و دوست داشتنی چیزهایی که
دارم، یعنی آدمها، روی یه تیکه کاغذ جا نمیشن. بدون اونها هم نمیتونم به چیزای
دیگهای مثل لپ تاپ و دوربین و این قبیل چیزها فکر کنم. میمونه تنها چیزهایی که
نشانههایی از افراد درون خودشون دارن. که اونها هم مطمئنن برای هیچ کس دیگه هیچ
اهمیتی(و نه جذابیت) نمیتونه داشته باشه به غیر از خودم. اگه میشد آدمها رو روی
کاغذ آ4 جا بدم کلی حرف داشتم و کلی هم جا کم میاوردم.
۲ نظر:
موندم که اون غول ِ مهربون و ناخودخواه ِ دورن ِ تو، تا کجا میخواد یکهتازی کنه بیکه خسته بشه، بی که از آدما نا-امید بشه، بی که چهرهی سیاه ِ بعضیا (که اون غول مهربونه همیشه دوست داشته فقط رووی سفیدشون رو ببینه) دلسرد-اش کنه.
بعضی آدما میخندن، خودشون رو دوست نشون میدن، اما درواقع فقط میخوان سواری بگیرن. این وسط، آدمای سفیدبین و پاکای مثل تو که هنوز همهچیز رو انسانی و دوستانه میبینن، خیلی ممکنه آسیب بهشون وارد بشه از اون دغلبازیها.
امیدوارم نا-امید نشی. امیدوارم حس ِ پاکات کار دستات نده، و امیدوارم آدمای مثل تو زیادتر بشن که حالا مردم اینهمه سر همدیگه کلان نذارن، اینهمه جنایت نکنن، اینهمه همهچیز رو پول و مقام و موقعیت نبینن...
خوب باشی همیشه
حالااین همهای هم که گفتی من نیستم.
حرفتم مطلق نبود برای همه آدما. پس قبوله. آدم خوب و بد همیشه بوده و هست. فرض هم بر خوب بودن همه آدمهاست. حتا خوب نشون دادن هم جزئی از خوبیها میتونه حساب بشه! این به این معنی نیست که از بدیها بگذرم یا اصلن نبینمشون. حداقل تا جایی که بیخبر از همهجا هستم و ذات اصلی این بعضیا که میگی دیده نشده، نمیشه چنین چیزی گفت.
میمونه دیدنش و صدام در نیومدن که از این لحاظ به خودم حق میدم! جار زدن زشتیها و بدیها کمترشون نمیکنه که هیچ، دیگرون هم یاد میگیرن و با تقبیح کردنش بیشتر قبحش از بین میره. مگه چی بشه دیگه که صدای آدم در بیاد.
خیلی شعاری شد.نه؟
سلامت باشی.
ارسال یک نظر