این شب ها را از دست ندهید!

بشتابید...بشتابید

برگزاری مراسم ویژه این ماه

زمان برگزاری:از اذان تا اذان(از افطار تا سحر)

ویژه خواهران با همکاری برخی از برادران

همراه با برگزاری مراسم شب زنده داری و رسیدگی به امور داخلی و خارجی افراد فامیل!

بشتابید...بشتابید

یرگزاری مراسم شاد و پرنشاط غیبت پشت سر دیگران!

فقط کافیست اقوام خود را به افطار دعوت نمایید و تا سحر خوش باشید و پشت سر دیگران حرف بزنید و ادایشان را در آورید و به آنان بخندید!

هرچه افراد غایب فامیل در افطار بیشتر باشند مراسم غیبت کنوون آن شب گرم تر میشود!

پس اقوام خود را در چند سری و جدا جدا دعوت نمایید تا خوراک این شب هایتان جور شود!

این شب ها را از دست ندهید!

بشتابید...بشتابید


ما را هم در این مراسم پرفیض و برکت خود سهیم کنید و تا میتوانید پشت سر ما هم حرف بزنید و گناهمان را بشویید!

برج میلاد،رعدوبرق


borj_milad.jpg (67 KB)

"برای دیدن عکس تو سایز بزرگتر روش کلیک کنید"

همین جوری داشتم فولدر عکسای متفرقه مو زیر و رو میکردم و عکسای بی خودو پاک میکردم و بقیه رو هم دسته بندی میکردم که چشم خورد به این عکس که خودمم یادم نیست کی و از کجا آوردش.البته از کجاش که معلومه.

وقتی دیدمش کلی حال کردم باهاش.انگار که اولین باریه که دارم میبینمش.اصلا فراموش کرده بودم که چنین عکسی رو قبلا هم باید دیده باشم.


گذاشتن این عکس چه مناسبتی داشت خودمم نمیدونم!!عکسه عکسه دیگه.مناسبت نمیخواد که!!

دلم تنگ شده واسه بارون.

تکرار

تا همین چند سال پیش،تا سن 15،16 سالگی،همه چیز رنگ تازه ای داشت برام و با رسیدن هر کدومشون به قولی خر کیف میشدم.

مناسبتایی از قبیل عید نوروز،تابستون،ماه رمضون،محرم،چهارشنبه سوری،عید غدیر و یا حتی تعطیلات آخر هفته و ... از این دسته بودن.

ولی حالا همه اون چیزا برام تکراری شدن.هر دفه که میان همون رنگ سابقو دارن.بدون هیچ تغییری.با همون کارا و حرفای تکراری.

شاید اشکال از من باشه که زیادی خودمو محدود و مقید کردم!شاید باید به خودم بیشتر از اینا آزادی عمل میدادم.

رمضوون

یه رمضون دیگه و یه ماه روزه خواری دیگه!

ماه مهمونی خدا.ماهی که انواع اقسام خوراکی جات از گوشت و مرغ گرفته تا انواع حبوبات و خرما و هر ماده خوراکی مصرفی تو این ماه که فکرشو بکنید گرون میشه!

اینم یکی از برکات این ماهه برای کاسبا دیگه!

بیچاره اون آدمای فقیر و نداری که روزِ روزش،روزشونو با 1 وعده غذای بخور ونمیر شب میکنن و حالا با اومدن ماه برکات و مهمونی خدا که با گرونی ناخواسته مواد غذایی همراه میشه اون 1 وعده غذاییشون تبدیل به نیم وعده میشه!

من که نفهمیدم چرا اسم این ماهو گذاشتن ماه مهنونی خدا.تو این ماه که همش باید گشنگی و تشنگی رو تحمل کرد.بیشتر آدما و روزه دارها هم تو این ماه از شدت همین گرسنگی و تشنگی حال و حوصله هیچ کاری رو ندارن اون شادی و نشاط سلبق رو از دست میدن.آدم وقتی میره مهمونی شاد و شنگوله و میخوره و میاشامه.ولی این که برعکسه!


میریم که داشته باشیم سریال های چرت این ماه رو که به صورت اجباری تا دو،سه ساعت بعد افطار باید تحمل شن!!

اگه تو ماه رمضون سخنرانی مذهبی نذارن نمیشه اونوخ!؟آدم دپرس میشه وقتی هر کانالی میزنه میبینی از این سخنرانیا پخش میکنه.

خدا صبر و طاقت بده به همه روزه دارا تو این تابستونی که بتونن تمام روزه هاشونو تمام و کمال بگیرن.


من آدم آنچنان مسلمونی نبودم و نیستم.ولی به یه سری ارزش ها کاملا
احترام میذاشتم و میذارم.به خاطر یه سری مسائل اعتمادمو به یه سری از ارزش ها از
دست دادم.

مثلا میگن فطریه جمع میشه برایه فقرا.ولی وقتی میشنوی فلان آیت الله که
مرده فلان میلیارد پول از خودش به جا گذاشته که در اصل همون پول زکات و
شایدم فطریه مردم باشه دیگه به چی میتونی اعتماد داشته باشی!؟!؟


به خاطر بخشش راحت تر گناهان تو این ماه هر کاری که میخوایم تو ماه های دیگه سال انجام میدیم و میگیم تو این ماه بخشیده میشیم دیگه!!


رمضان ستیزی!؟!؟من بیشتر منظورم مخالفت با انسان های مسلمون نما بود که
اسم خودشونو میذارن مسلمون و هر طور که میتونن حق یه مسلمون دیگه رو میخورن


قسمتی از نوشته ها مستقیما بر میگرده به خودم

گرایشم به مسلمونی هم خیلی بیشتر از گرایشم به سمت نامسلمونیه

این عاطفه ها را از ما پس نگیرید!

"این نوشته مربوط به ضمیمه مسافر روزنامه همشهری پنجشنبه گذشته میباشد"

نزدیک بعضی رویدادها گاهی اتفاقاتی در کشور ما رخ میدهد که به یکباره دیگر رخ نمیدهد!

اصلا هم از این توضیح مختصر منظورمان زیاد شدن حقوق بازنشسته ها قبل از یک رویداد و کم شدن آن بعد از همان رویداد نیست!بلکه همین جوری برای اینکه حرفی زده باشیم این جمله را نوشتیم.یعنی فقط ما همین جوری الکی یک حرفی میزنیم!؟

خواسته یا ناخواسته هنگام یک رویداد اقشار مختلفی مورد توجه قرار میگیرند؛کارگرها زحمت کش میشوند،معلم ها عزیز و ارجمند میشوند،کارمندها محترم و اینا میشوند،جوان ها دوست داشتنی میشوند و هزار جور مهر و عاطفه و محبت دیگر که به صورت بی رویه به سوی مردم روانه میشود.

مشکل اصلی این وسط عاطفه نیست،محبت هم نیست،مشکل پس گرفتن این عاطفه پس از همان یک رویداد است.اصلا دروغ گفتیم که مشکل عاطفه نیست،مشکل دقیقا همین است و ما کمبود محبت داریم.حالا وقتی یک عده آدم شریف پیدا شده اند که این کمبود عاطفه را با صد و چهل،پنجاه هزار تومان جبران میکنند و دوست داشتنی میشوند چرا توقع دارید ما را با این مبلغ ناچیز پر نکنیم؟

حالا گیریم که مبلغی از این عاطفه را بعد از آن رویداد پس بگیرند؛خودشان محبت کرده اند خودشان هم پس میگیرند.کجای این کار اشکال دارد!؟!؟

اصلا مهر و محبت به شما نیامده!حیف این عاطفه که به ما میشود!دوای درد ما همان است که همیشه در حقمان میشود،نه این لطافت بازی ها!


تازه تو این چند روز دارم میفهمم زندگی مجردی یعنی چی.حداقل میتونم تو این چند روز یه ذره از حس استقلال طلبیمو ارضا کنم و کسی هم نیست که بگه کجا بودی و با کی بودی و چی کار کردی البته اگه این تلفناشون بذاره!!

امید

چهار شمع به آرامی میسوختند و با هم گفتگو میکردند

محیط به قدری آرام بود که گفتگوی شمع ها شنیده میشد

اولین شمع گفت:من دوستی هستم ولی هیچکس نمیتواند مرا شعله ور نگه دارد و من ناگریز خاموش خواهم شد

شمع دوستی کم نور و کم نورتر شد و خاموش گشت

شمع دوم میگفت:من ایمان هستم اما اغلب سست میگردم و خیلی پایدار نیستم

در همین لحظه نسیمی آرام وزیدن گرفت و او را خاموش کرد

شمع سوم با اندوه شروع به صحبت کرد:

من عشق هستم ولی قدرت آن را ندارم که روشن بمانم.مردم مرا کنار میگذارند و اهمیت مرا درک نمیکنند.آنها حتی فراموش میکنند که به نزدیکان خود عشق بورزند

و بی درنگ از سوختن باز ایستاد

در همین لحظه کودکی وارد اتاق شد.چشمش به شمع های خاموش افتاد و گفت:شما چرا نمیسوزید!؟مگر قرار نبود تا انتها روشن بمانید!؟

و ناگهان به گریه افتاد

با گریه کودک شمع چهارم شروع به صحبت کرد و گفت:

نگران نباش!تا زمانی که شعله من خاموش نگردد شمع های دیگر را روشن خواهم کرد

من امید هستم

کودک با چشم هایی که از شادی می درخشیدند شمع امید را در دست گرفت و دوستی،ایمان و عشق را شعله ور ساخت


به دیگروون سخت نگیر تا بهت سخت نگیرن.زیادی هم آسون نگیر که عواقبش بدتر از سخت گرفتنه!!

حکم

اولین و آخرین حکم این اعترافات فقط و فقط یه چیز میتونه باشه:

اعدام

حکمی به غیر از این برای این اعترافات خودش یه خیانت به حساب میاد

اینو اونایی هم که اعتراف میکنن میدونن و فقط خودشون میدونن که چرا به این صراحت اعتراف میکنن!!

تیراختور!!

سایت گل مطلبی نوشته با "عنوان جملات طلایی هفته" که دو تاش برام جالب بود :

1. تيراختور! تيراختور!. (تشويق پرشور طرفداران تراكتورسازي در ورزشگاه قم. آنها چه
از نظر كميت و چه از نظر كيفيت تشويق، ميزبان را تحت تاثير قرار داده بودند.)

2. كريم باقري با
36 سال سن هنوز عالي است.

(واكنش محمد مايلي كهن به اين سوال كه چرا داريوش يزداني هافبك را در خط دفاع قرار
داده است. به نظر شما چه ربطي داشت؟)


خیلی نامردیه اگه این فصل 90 پخش نشه.با اون برنامه جدید و مزخرف و افتضاح فوتبال برتر مثلا میخوان جایه 90 رو پر کنن!؟!؟خیلی بده که یه سری از یه برنامه ورزشی و مجریش که کاری جز روشن کردن حقیقت اونم از نوع فوتبالیش نداره بترسن و هر کاری برایه تعطیل شدنش انجام بدن!!

حالا که گزارش یکی مثل علیفر رو برایه بازیی مثل استقلال-سپاهان شنیدم میبینم که گزارشای خیابانی خیلی هم بد نبود.خیابانی تو هر بازی چندتا سوتی میداد و چند بار اسم بازیکنا رو اشتباهی میگفت و آخرشم اینکه اصلا نمیفهمید کدوم تیم گل زده که بیشتر باعث خنده بود و آدم خوابش نمیبرد.ولی این علیفر بیشتر به درد شکنجه های روحی و روانی در حین تماشای بازی تیم مورد علاقت میخوره!!


شیییییررررره استقلال

کدوم شب!؟!؟

چه راحت میشه جای روزها و شب ها رو به خاطر بعضی مسائل تغییر داد!!

چه راحت و قشنگ میشه مراسم شب نیمه شعبان رو یه شب زودتر برگزار کرد که به خیالشون ذهن مردم از یه سری مسائل منحرف بشه.

رادیو و مخصوصا تلویزیون این تحریفو به نحو احسنت انجام دادن و یه جوری میگن شب نیمه شعبان که من واقعا باورم داشت میشد که پنجشنبه نیمه شعبانه و نه جمعه!فقط نور افشانی کم بود واسه دو شب مونده به نیمه شعبان!


چه راحت هم میشه به مقدسات قسم خورد.اونم به دروغ!!


راستی عیدتونم مبارک

نمایش

عجب نمایش کثیفی!!عجب حرفای رقت انگیزی!!

تو این جلسه قرار بود تفهیم اتهام بشه یا کسی به متهمان اضافه بشه!؟!؟

من که اتهام اشخاصی که داشتن اعتراف میکردن رو نفهمیدم و نفهمیدم واسه چی و واسه کی اعتراف میکنن!!