شبِ ممکن

شبِ ممکنشبِ ممکن نوشته محمّد حسن شهسواری
My rating: 4 of 5 stars

متن و نثری قوی و منسجم و گیرا و جذاب ولی داستانی بی‏پایان و بدون سرانجام.
داستانی که در هر فصل از زبان یکی از شخصیت‏ها بیان میگردد با نثری قوی و سخنانی قوی‏تر و در پایان هر فصل شُکی وارد میگردد و باعث گیراتر شدن داستان میگردد.
نقطه ضعف اصلی در پایان داستان میباشد که تقریبا بدون هیچ نتیجه‏ای داستان و شخصیت‏ها به حال خود رها میگردند و فصل آخر که به ظاهر به عنوان نتیجه‏ای برای پایان داستان میباشد در حد 4 فصل دیگر نمیباشد و به بیان بهتر این پایانی مناسب برای داستان نیست.به نوعی با فصل آخر داستان تهِ داستان بسته میشود و نتیجه‏گیری به عهده خواننده نمیماند که با توجه به قوی نبودن این پایان،پایان آنچنان قابل قبولی نیست و اگر هم فصل آخر وجود نداشت و به نوعی ته داستان باز میماند با توجه به تعاریف ضد و نقیض شخصیت‏ها از شخصیت دیگر باز هم نتیجه خاصی حاصل نمیگردید.اگر داستان سرانجامی قوی‏تر از اینی که دارد داشت،داستان یکی از بهترین‏ها و به یاد ماندنی‏ترین‏ها میگردید.
اگر از این نقیصه بگذریم در مجموع با داستانی گیرا همراه هستیم که خیلی خوب پرداخته شده است و شخصیت‏ها به خوبی بالا رفته و پایین آمده و به چالش کشیده شده‏اند.در هر فصل با تعریف داستان از زبان شخصیتی دیگر،خواننده بیشتر و بیشتر در چاهی عمیق‏ از ابهام فرو میرود و کنجکاوی‏اش نسبت به دانستن پایان داستان بیشتر میگردد(جذابیت،کشش)؛پایانی که تقریبا وجود ندارد،حداقل پایانی لایق این ابهام.
تفریبا همین خواص هستند که باعث جذابیت داستانی همچون "بوف کور" هم گردیده‏اند ولی راز ماندگاری "بوف کور" به غیر از داستانی که خواننده را گیج و مبهوت میکند،پایان داستان و روشن شدن نقش شخصیت‏ها در داستان و عاقبت آنها نیز هست.(دلیل مقایسه با "بوف کور" به این خاطر است که در این داستان چند بار از "بوف کور" نام برده شده و راز ماندگاری این داستان نیز به چالش کشیده شده است.)
حداقل با خواندن این کتاب از 150 صفحه داستان پرتلاطم لذت خواهید برد.

۱۰ نظر:

2nya گفت...

من هنوز قصل دومم.امشب تمومش میکنم
.
متنت یه دور ویرایش میخواد پسر.
.
در کل موافق این نیستم که کتاب حتما باید به یک نقطه برسه.یک وقتایی مسیر مهم تر از انتهاست.
حالا تمومش میکنم بعد بهتر متوجه منظورت میشم و مستندتر میتونم بگم موافقم یا مخالف.

حیاط خلوت گفت...

با نظرت در مورد شب ممکن موافقم .. بحث این نیست که نتیجه گیری باشه یا به یه نقطه برسه. مسئله معنی دار بودن ابهامیه که در نهایت برای تو می مونه. این خیلی روال معمولیه که داستان هایی به ذهن خواننده سپرده می شن تا خودش باهاش کلنجار بره و به پایانی برسه یا نرسه در واقع داستان توی ذهن هر فرد به زندگیش ادامه می شه اما این کتاب با اینکه از چند زبان بیان شده بود و این از وسط داستان کاملاً قابل حدس زدنه طوری که من می دونستم فصل بعدی رو کی می گه و تقریباً چطوری، اما به هم رسیدن یا نقطه ی تلاقی داستان ها فوق العاده ضعیفه طوری که برای من داستان رو غیر قابل توصیه کرد

همیشه از تعویض راوی ها لذت بردم و اینجا برام جالب بود که یه داستان واحد به طرق مختلف بیان می شه و می تونه یه جورایی امکان های مختلف شخصیت یه آدم واخد رو تو شرایط مختلف به تصویر بکشه اما در نهایت خیلی بی مزه تمام می شه طوری که پیش خودت می گی تنها توهمات یه نویسنده از کارکترای دور و برش توی یه هتل بوده

Unknown گفت...

@دنیا
فصل دومش به نظرم بهترین و قشنگ ترین فصلش بود.
کلا خودمم محتاج به ویرایشم چه برسه به متن!!
تمومش کن بهتر کتوجه منظورم میشی.چون داستان بی انتها هم نیست.انتها داره ولی یک انتهای ضعیف و غیر قابل قبول حداقل از دید من.
یه جورایی اگه این انتها نبود بهتر بود ولی اگه نبود هم یه جورایی خوب نبود.باید یه انتهای بهتری میداشت که نداشت.

@حیاط خلوت
نگوووووووووو!!آخر داستان رو نگو.حالا من خوندم هیچ.یه بنده خدایی که نخونده وقتی کامنتتو بخونه چی!؟وقتی داره کل داستان رو میخونه یه دیدی از انتهای داستان داره و به نوعی داستان براش زهر مار میشه!!چون خودم بدم میاد از دونست آخر داستان قبل از خوندن داستان دارم اینو میگم.

2nya گفت...

سرور!!!!!!!!نامرد!!!:(
زود باش بیا 3200 تومن منو بده!زوووووود:(
سه طلاقه!

یه پست میذارم هم آخر لاست رو میگم هم آخر هرچی کتاب که تازه خوندم!:(

دعا میکنم هر چی کتاب میخواین بخونین یهو اخرشو یکی بهتون بگه:(

الان میگین من بقیشم بخونم اصلا؟یا نخونم دیگه؟بیاین بقیشم تعریف کنین اصلا:(
نمیخوام دیگه:(

2nya گفت...

بچه رو با اولین پرواز میفرستی بیاد:(

2nya گفت...

من اصلا دیگه کتاب نمیخونم:(
یه بار دیگه پست راجع به کتاب هوا بشه هر جای وبلاگستان فارسی من به نشانه ی اعتراض دیگه نت نمیام اصلا:(

:دی

2nya گفت...

برو دنبال یک عیال دیگه بگرد اصلا:(
اصرار نکن نمیبخشمت:(
اصلا اصلا اصلا:(
باشه حالا دستمو ول کن:(
پامو نمیخواد ببوسی:(
حالا التماس نکن:(
باشه ولی دیگه تکرار نشه!همین یه بار بخشدمت ها!
;;)

Unknown گفت...

@دنیا
اوه اوه!!خون به پا میشود!!
تو باشی تا اول جوابیه منو بخونی بعد نظر دیگرونو!!
میدونم الان چه قد داری میسوزی!!تجزبه‏اش رو دارم!!ولی نمیدونی الان چه قد دارم میخندم به این حرفات!!
بقیه اش رو به امید لذت بردن از یه متن قشنگ بخون و خودتو بزن به اون راه که مثلا نمیدونی آخرش چی به چیه!!بقیه اش هم تعریفی نیست،خوندنیه،وگرنه واست میگفتم!!مهم همون آخرش بود که گفت دیگه.
آخ جووون!!پس برم پست بعدی در مورد کتاب رو هوا کنم!!:دی

حیاط خلوت گفت...

چه خبر بوده اینجا :))))

خب آقا به من چه :دی
من کامنت برای سینا گذاشتم چمی دونستم تو میای می خونی :">

ای بمیرم

من غلط کردم عیال
البته خودت از فصل 3 می فهمیدی آخرش چی می شه
:))

اصلاً حواسم به این نکته نبود ببخشید :دی

حیاط خلوت گفت...

بچه رو هم نمی دم
مال خودمه


عیال
ماچو بده بیاد
:*